ياسمينياسمين، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

دختری با چشمای رنگین کمون

گفتنيهاي امروز براي فرداي ياسمين نازم

یادم  باشد  حرفی  نزنم  که  به  کسی  بر  بخورد نگاهی  نکنم  که  دل  کسی  بلرزد  خطی  ننویسم  که  آزار  دهد  کسی  را  یادم  باشد  که  روز  و  روزگار  خوش  است  وتنها  دل  ما  دل  نیست  یادم  باشد  جواب  کین  را  با  کمتر  از  مهر  و  جواب  دو  رنگی  را  با  کمتر  از  صداقت  ندهم  یادم  باشد  باید  در  برابر  فریادها  سکوت  کنم  ...
26 ارديبهشت 1390

به تك ستاره آسمان زندگيم

سلام بعد از گذاشتن پست قبلي كه كمي هم مايوس كننده بود توي يك سمينار شخصيت پردازي كودك شركت كردم كه مدرسش ميگفت : نگرشهاي منفي خودتون نسبت به جامعه و مردم رو به كودكتان منتقل نكنيد و بعد اون هم يه مسيج قشنگ از كورش كبير به دستم رسيد كه تصميم گرفتم  بابت لطيفتر كردن و اميدوار كننده تر بودن  مطالب وبلاگت برات بنويسم. اميدوارم خوشت بياد و استفاده كني     مردم اغلب بي انصاف ، بي منطق و خودمحورند ولي آنان را ببخش........ اگر مهربان باشي تو را به داشتن انگيزه هاي پنهان متهم ميكنند ولي مهربان باش .... اگر شريف و درستكار باشي فريبت مي دهند ولي شريف و درستكار باش ..... نيكي هاي امروزت را فراموش ميكنند ولي ...
22 ارديبهشت 1390

فرشته معصوم من

سلام؛ دختر خوشگلم امروز ميخوام از دنيايي برات بگم كه قراره يه عمر با همه خوبيها و بديهاش و با آدماي عجيب غريبش زندگي كني، اينارو ميگم كه وقتي متوجه شدي دور و برت چي ميگذره خيلي متعجب نشي البته ماماني اين چيزا رو خيلي دير فهميد ، وقتي كه ديگه كار از كار گذشته بود. يه زماني وقتي كه خيلي كوچيك بودم يه كم بزرگتر از دختر نازم كه الان يك سال و 3 ماهشه ، فكر ميكردم اگه آدم تلاش كنه ، درس بخونه و براي رسيدن به اون چيزايي كه ميخواد پشتكار داشته باشه به هرچي ميخواد ميرسه و خدا هم توي همين دنيا به اون پاداش ميشه ، خلاصه اينكه جونم برات بگه ماماني با اين پيش زمينه ذهني روز و شب ميگذروند و به آرزوها و آرمانهاي خودش فكر ميكرد و تلاش ، تلاش ، ....... ...
21 ارديبهشت 1390

عروسک نازم

سلام ؛ امروزم از اون روزاييه كه بدجوري دلم هواتو كرده خصوصاً كه امروز خودتو براي ماماني لوس هم كردي امروز وقتي زنگ زدم خونه خاله صديقه تا حالت رو بپرسم خاله گوشي رو داد به شما و ياسمين لوس مامان هم كه شروع كرد به مامان ، مامان گفتن و اشك ماماني رو در آورد جوري كه خاله گفت دوباره گوشي رو به ياسي نميدم خلاصه اينكه ماماني خيلي دوست داره و از اينكه ازت دوره حسابي ناراحته . يادته كه بهت گفته بودم كه عاشق چادر و روسري و مقنعه هستي حالا هم ميخوام يه عكس از اون صحنه ها برات بزارم اينم جديدترين عكست با بابايي (غربالبيز مهريز) ...
19 ارديبهشت 1390

بهانه قشنگ زندگي من

  سلام بعد سه روز كه همه وقت باهات بودم خيلي سختمه كه حتي براي چند ساعت ازت دور باشم  و روي ماهت رو نبينم خيلي دلم برات تنگ ميشه ، خصوصاً كه مي خوام از شيرين كاريهات برات بنويسم. يلسمين ناز مامان قبل از هركاري كه ميدونه اگه انجام بده ماماني ناراحت ميشه و يا خطرناكه اولش يه نيم نگاهي به ماماني ميكنه و بعدش هم كارش رو انجام ميده بعضي وقتا حتي اگه عكس العمل نشون بدم بيشتر براي انجامش حريص ميشه. و در عوض هروقت كارخوب انجام ميده بلافاصله قبل از همه براي خودش دست ميزنه مثلاً براي حتي ميل كردن يه قاشق غذا براي تشويق و دست زدن براي خودش، به همون اندازه انرژي مصرف ميكنه. هروقت يه چيزي تموم ميشه حالا مي خواد خوردني باشه ، فيلم با...
18 ارديبهشت 1390

خدايا شكر

خدایا به خاطر تمام چیزهایی که دادی، ندادی، دادی پس گرفتی، ندادی بعدا دادی، ندادی بعدا می خوای بدی، دادی بعدا می خوای پس بگیری، داده بودی و پس گرفته بودی، اگه بدی پس می گیری، پس گرفتی دادی، پس گرفتی بعدا می خوای بدی، اگه می دادی پس می گرفتی، نداده بودی فکر می کردیم دادی و پس گرفتی، خلاصه : خداجون  به خاطر همه چي خصوصاً فرشته كوچولوي نازم ياسمين جون شکر       ...
14 ارديبهشت 1390

یاسمین نوپا ومسافرت

سلام ياسمين نازم تقريباً 5 روز همش با هم بوديم و حالا كه تو ازم دوري دلم خيلي برات تنگ شده ولي ميدونم كه خاله صديقه رو خيلي دوست داري و با خاله بهت خوش ميگذره. اين چند روز بابايي تست سيم داشت و مي خواست بره ماموريت كه ماهم از خداخواسته خودمون رو دعوت كرديم و با بابايي رفتيم قم ، تهران ، كرج و قزوين. ياسمين جون كه تازه مثل آدم بزرگا تقريباً مسلط راه ميره كلي اينطرف اونطرف رفت و خلاصه خيلي بهش خوش گذشت ، خسته نباشي عزيزم       ...
13 ارديبهشت 1390
1